نویسنده: ریحانه شهبازی

* دو سه نکته پیرامون ایجاد این وضعیت و الزاماتى که دنبال این فرهنگ رفتن براى ما ایجاد می کند، وجود دارد، که باید به اینها توجه کنیم. نکته‌ى اول این است که رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد می شود. یک نقطه‌ى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفى را باید ترسیم کنیم - هدف زندگى را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخش ها امکان‌پذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمی گیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمان داریم، می تواند لیبرالیسم باشد، می تواند کاپیتالیسم باشد، می تواند کمونیسم باشد، می تواند فاشیسم باشد، می تواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزى باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئله‌ى ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ یک چنین ایمانى باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد.

  

* در اینجا یک مغالطه‌اى وجود دارد، که من براى شما جوان ها عرض بکنم: چند تا فیلسوف‌نماى غربى عنوان «ایدئولوژى‌زدائى» را مطرح کردند. مى‌بینید گاهى در بعضى از این مقالات روشنفکرى، عنوان «ایدئولوژى‌زدائى» مطرح می شود: آقا جامعه را با ایدئولوژى نمی شود اداره کرد. چند تا فیلسوف یا فیلسوف‌نماى غربى این را گفته‌اند؛ یک عده‌اى هم اینجا طوطى‌وار، بدون اینکه عمق این حرف را درک کنند، بدون اینکه ابعاد این حرف را بفهمند چیست، همان را تکرار کردند، باز هم تکرار می کنند. هیچ ملتى که داعیه‌ى تمدن‌سازى دارد، بدون ایدئولوژى نمی تواند حرکت کند و تا امروز حرکت نکرده است. هیچ ملتى بدون دارا بودن یک فکر و یک ایدئولوژى و یک مکتب نمی تواند تمدن‌سازى کند. همین هائى که امروز شما ملاحظه می کنید در دنیا تمدن مادى را به وجود آورده‌اند، اینها با ایدئولوژى وارد شدند؛ صریح هم گفتند؛ گفتند ما کمونیستیم، گفتند ما کاپیتالیستیم، گفتند ما به اقتصاد سرمایه‌دارى اعتقاد داریم؛ مطرح کردند، به آن اعتقاد ورزیدند، دنبالش کار کردند؛ البته زحماتى هم متحمل شدند، هزینه‌اى هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن یک مکتب، بدون داشتن یک فکر و یک ایمان، و بدون تلاش براى آن و پرداختن هزینه‌هاى آن، تمدن‌سازى امکان ندارد.

 

* البته بعضى از کشورها مقلدند؛ از غرب، از سازندگان تمدن مادى یک چیزى را گرفته‌اند، زندگى خودشان را بر اساس آن شکل داده‌اند. بله، اینها ممکن است به یک پیشرفت هائى هم برسند، به یک پیشرفت هاى صورى و سطحى هم می رسند، اما مقلدند؛ اینها تمدن‌ساز نیستند، اینها بى‌ریشه و آسیب‌پذیرند؛ اگر چنانچه یک طوفانى به وجود بیاید، اینها از بین خواهند رفت؛ چون ریشه‌دار نیستند. علاوه بر اینکه کار آنها تقلید است و تقلید پدرشان را در مى‌آورد، برخى از منافع تمدن مادى غرب گیرشان مى‌آید و بسیارى‌اش گیرشان نمى‌آید، اما همه‌ى زیان هاى آنها گیرشان مى‌آید. من نمی خواهم از کشورها اسم بیاورم. بعضى از کشورها هستند که رشد اقتصادى آنها به عنوان یک الگو، در گفتار و نوشتار برخى از روشنفکران ما مطرح می شود. بله، ممکن است آنها به یک صنعتى هم دست پیدا کرده باشند، پیشرفتى هم در زمینه‌ى مادى یا در زمینه‌ى علم و صنعت کرده باشند، اما اولاً مقلدند؛ ذلت تقلید و فرودستى تقلید، روى پیشانى آنها حک شده؛ علاوه‌ى بر این، همه‌ى آسیب هاى تمدن کنونى مادى غرب را آنها دارند، ولى اکثر منافعش را ندارند. امروز این تمدن مادى غرب دارد نشان می دهد مشکلاتى را که براى بشریت و براى پیروان خودش به وجود آورده. پس بدون مکتب و بدون ایدئولوژى نمی توان یک تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن داراى علم خواهد بود، داراى صنعت هم خواهد بود، داراى پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مکتب، هدایت کننده و اداره کننده‌ى همه‌ى اینها خواهد شد. آن که مکتب توحید را مبناى کار خودش قرار می دهد، آن جامعه‌اى که به دنبال توحید حرکت می کند، همه‌ى این خیراتى را که متوقف بر تمدن‌سازى است، به دست خواهد آورد؛ یک تمدن بزرگ و عمیق و ریشه‌دار خواهد ساخت و فکر و فرهنگِ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد. بنابراین، این مطلب اول، که احتیاج به ایمان است. کشاندن جامعه به بى‌ایمانى، یکى از همان توطئه‌هائى است که دشمنان تمدن‌سازى اسلامى دنبال آن بوده‌اند و الان هم با شدت این را دارند دنبال می کنند.

 

* امروز در محیط هاى روشنفکرى، کسانى هستند با شکل هاى گوناگون، با قد و قواره‌هاى گوناگون، اینها ما را از شعارهاى مکتبى برحذر می دارند؛ دوران اوج شعارهاى مکتبى را که دهه‌ى 60 است، زیر سؤال می برند؛ امروز هم از تکرار شعارهاى مکتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و می خواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ می گویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد. نگاه خوشبینانه این است که بگوئیم اینها تاریخ نخوانده‌اند - البته نگاه‌هاى بدبینانه هم وجود دارد - اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدن هائى که وجود دارد و همین تمدن مادى غرب که امروز می خواهد دنیا را فتح و تصرف کند این حرف را نمی زدند. باید بگوئیم اینها بى‌اطلاعند، تاریخ نخوانده‌اند. جامعه‌ى بدون آرمان، بدون مکتب، بدون ایمان، ممکن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتى هم که به ثروت و قدرت برسد، تازه می شود یک حیوان سیر و قدرتمند - و ارزش انسان گرسنه از حیوان سیر بیشتر است - اسلام این را نمی خواهد. اسلام طرفدار انسانى است که هم برخوردار باشد، هم قدرتمند باشد، و هم شاکر و بنده‌ى خدا باشد؛ جبهه‌ى عبودیت بر خاک بساید. انسان بودن، قدرتمند بودن و بنده‌ى خدا و عبد خدا بودن؛ این آن چیزى است که اسلام می خواهد؛ می خواهد انسان بسازد، الگوى انسان‌سازى است.

 

* ما از علم ترویج می کنیم، از صنعت ترویج می کنیم، از اختراع و نوآورى ترویج می کنیم، هر مبتکرى و هر ابتکارى را با احترامِ تمام بر روى چشم می نشانیم - این به جاى خود محفوظ - اما همان طور که گفتیم، اصل قضیه جاى دیگر است؛ اصل قضیه، درست کردن سبک زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است، فرهنگ زندگى است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش کنیم. تمدن نوین اسلامى که ما مدعى‌اش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامى می خواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بین‌المللى هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.

 

* یکى از نکاتى که باید در مواجهه‌ى با دنیاى غرب کاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنرى است که در اختیار غربى‌هاست. اینها از هنر حداکثر استفاده را کرده‌اند براى ترویج این فرهنگ غلط و منحط و هویت‌سوز؛ به خصوص از هنرهاى نمایشى، بخصوص از سینما حداکثر استفاده را کرده‌اند. اینها به صورت پروژه‌اى یک ملت را تحت مطالعه قرار می دهند، نقاط ضعفش را پیدا می کنند، از روان‌شناس و جامعه‌شناس و مورخ و هنرمند و اینها استفاده می کنند، راههاى تسلط بر این ملت را پیدا می کنند؛ بعد به فیلم ساز، به فلان بنگاه هنرى در هالیوود سفارش می کنند که بسازد و می سازد. بسیارى از فیلم هائى که براى ماها و براى کشورهائى نظیر ما می سازند، از این قبیل است. من از فیلم هاى داخل خود آمریکا خبرى ندارم؛ اما آنچه که براى ملت هاى دیگر می سازند، جنبه‌ى تهاجم دارد. چند سال پیش از این در خبرها بود که در بعضى از کشورهاى بزرگ اروپائى تصمیم گرفته شد که با فیلم هاى آمریکائى مقابله شود. آنها مسلمان نیستند، اما آنها هم احساس خطر می کردند؛ آنها هم احساس تهاجم می کردند. نسبت به کشورهاى اسلامى البته بیشتر، و در مورد کشور انقلابى ما هم به طور ویژه؛ نگاه می کنند، خصوصیات را می سنجند، وضعیت را می سنجند، فیلم را بر اساس آن می سازند، خبر را بر اساس آن تنظیم می کنند، رسانه را بر اساس آن شکل می دهند و می فرستند فضا. باید به اینها توجه داشت. سلیقه‌سازى می کنند، فرهنگ‌سازى می کنند؛ بعد از آنکه سلیقه‌ها را عوض کردند، ذائقه‌ها را عوض کردند، آن وقت اگر احتیاج به زر و زور بود، دلارها را وارد می کنند، نیروهاى نظامى و ژنرال ها را وارد می کنند. این، شیوه‌ى حرکت غربى‌هاست؛ باید مراقب بود. باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامىِ نوین بر دوش آنهاست؛ و یکى از حدود و ثغور این کار، مواجهه‌ى با تمدن غرب است، به صورتى که تقلید از آن انجام نگیرد.

 

* بحث امروز ما آغاز یک بحث است؛ انتظار داریم اهل فکر و اهل نظر در مراکزى که می توانند و اهلیت و صلاحیت این کار را دارند، در این زمینه‌ها کار کنند، فکر کنند، مطالعه کنند؛ بتوانیم پیش برویم. مراقب باشیم دچار سطحى‌گرى و ظاهرگرائى نشویم، دچار تحجر نشویم - این یک طرف قضیه است - دچار سکولاریزمِ پنهان هم نشویم. گاهى اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینى است؛ حرف، حرف دینى است؛ شعار، شعار دینى است؛ اما در باطن، سکولاریسم است؛ جدائى دین از زندگى است؛ آنچه که بر زبان جارى میشود، در برنامه‌ریزى‌ها و در عمل دخالتى ندارد. ادعا میکنیم، حرف میزنیم، شعار میدهیم؛ اما وقتى پاى عمل به میان مى‌آید، از آنچه که شعار دادیم، خبرى نیست.

 

* انقلاب اسلامى تواناست. آن قدرتى و ظرفیتى و انرژى متراکمى که در انقلاب اسلامى وجود دارد، این توانائى را دارد که همه‌ى این موانعى را که من گفتم و بسیارى‌اش را هم نگفتم، از سر راه بردارد و آن تمدن ممتازِ برجسته‌ى متعالىِ باشکوه اسلامى را جلوى چشم همه‌ى دنیا برقرار کند؛ و این در زمان شما خواهد بود، ان‌شاءاللّه به دست شما خواهد بود، با همت شما خواهد بود. هرچه می توانید، خودتان را از لحاظ علم و عمل و تزکیه و تقویت روح و تقویت جسم - همان طورى که بارها عرض شده - آماده کنید و ان‌شاءاللّه این بار سنگین را به دوش بگیرید.

 

* در محیط هاى جوان مراقب این عرفانهاى کاذب هم باشید اینها هم به خصوص در دانشگاه ها رخنه می کنند. یکى از برنامه‌ها این است که عرفان هاى کاذب را در داخل دانشگاه ها رخنه دهند این هم یکى از آن چیزهاى فلج‌کننده است. اگر کسى اسیر و دچار این بافته‌هاى بى‌اصل و اساسِ عرفان هاى کاذب شود که غالباً هم از مناطق خارج از کشور نفوذ پیدا کرده و وارد شده است واقعاً او را فلج می کند. معیارى که ما براى تحرک به سمت علوّ معنوى و روحى و تقرب به خدا داریم تقواست پرهیزگارى است پاکدامنى است. جوانان ما چه دختران ما چه پسران ما اگر پاکدامن باشند اگر تقوا پیشه کنند اگر براى دورى از گناه تلاش کنند اگر نماز را با توجه و با اهتمام به‌جا بیاورند و انسشان را با قرآن قطع نکنند اسیر این عرفان هاى کاذب نمی شوند. من به جوان ها غالباً در مورد قرآن سفارش می کنم. سعى کنید رابطه‌تان را با قرآن قطع نکنید. هر روز ولو نصف صفحه قرآن بخوانید اینها همه‌اش مُقرِّب انسان است، صفاى روح و گشایش و فتوح معنوى را همین ها براى انسان به وجود مى‌آورد. آن آرامش، آن صبر و سکینه‌ى مورد نیاز انسان که «فأنزل اللَّه سکینته على رسوله و على المؤمنین و الزمهم کلمة التّقوى» این نعمتى است که خداى متعال آن را به رخ مؤمنین می کشد که ما سکینه و صبر و آرامش و طمأنینه را از سوى خودمان به پیغمبر دادیم به مؤمنین دادیم با همین چیزى که عرض کردیم حاصل می شود در درجه‌ى اول با تلاش براى دور شدن از گناهان است. اینکه می گوئیم دورى از گناهان معنایش این نیست که اول باید به کلى همه‌ى گناهان را ترک کنید تا بتوانید وارد مرحله‌ى دوم شوید نه اینها با هم توأم است. باید همت این باشد باید تلاش این باشد که گناه از ما سر نزند. تقوا هم به همین معناست. التزام به توجه در نماز و در تلاوت قرآن و اینها چیزهائى است که معنویات و صفاى روح را براى ما به ارمغان مى‌آورد آن آرامش و طمأنینه و سکینه‌ى لازم را به ما می دهد نیازى نیست به رفتن درِ خانه‌ى عرفان هاى کاذب دروغى مادى توهّمى و تخیلى که هیچ واقعیتى پشت سرش نیست. هم دانشجوها را هم جوانان دبیرستان را توجه بدهید به همین جنبه‌هاى دیانت و تدین. تدین را یک عنصر اساسى براى مخاطبِ خودتان قرار بدهید و بدانید ان‌شاءاللَّه خداى متعال هم کمک خواهد کرد.

 

* امام (رضوان الله علیه) در یک بیانى خطاب به زن ها می فرمودند: اینکه شما قبول کردید روز ولادت فاطمه‌ى زهرا (سلام الله علیها) روز زن باشد، این براى شما مسئولیت و تکلیف به وجود مى‌آورد. روز شما، روز زن، روز مادر، روز فاطمه‌ى زهرا (سلام الله علیها) است؛ معناى این چیست؟ این یک حرکت نمادین است؛ این کار، سمبلیک است. معنایش این است که زن باید در این صراط حرکت کند؛ عظمت و جلالت و علوّ مقام و مقدار براى زنان در این راه است؛ راهى که در آن تقوا هست، عفاف هست، دانش هست، نطق هست، ایستادگى در میدان هاى گوناگونِ محتاج ایستادگى هست، تربیت فرزند هست، زندگى خانوادگى هست؛ همه‌ى زینت ها و فضیلت هاى معنوى در آن هست؛ زنان باید در این جهت حرکت کنند.

 

* خوشبختانه زنان جامعه‌ى ما حقاً و انصافاً نه فقط در انقلاب ما، بلکه از گذشته هم همین جور بوده است؛ زنان متدین ما در میدان  هاى گوناگون و در همه‌ى قضایا جزو پیشروان بودند. قبل از شروع مبارزات تند مشروطیت، زنها در میدان بودند. در یک برهه‌اى، مبارزات مشروطیت آرام بود؛ بعد شدت پیدا کرد، که همه وارد شدند. آن وقتى که هنوز همه وارد نشده بودند و در واقع فقط یک عده‌اى از علما و خواص دنبال این قضایا بودند، زنها بلند شدند، یک اجتماعى تشکیل دادند، آمدند اینجا سر راه حاکم و زمامدار وقت را گرفتند، او از دست اینها فرار کرد، رفت در کاخش مخفى شد! رفتند آن طرف، فراش‌باشى‌هاى دستگاه حکومت، اینها را کتک زدند. آن زمان با چادر و چاقچور وارد میدان شده بودند. اکثر قریب به همه‌ى شماها چاقچور را ندیده‌اید. چادر و چاقچور و روبند، نوع بسته‌ى حجاب اسلامى - ایرانى بود. با آن حالت، اینها وارد این میدان شدند. حالا یک عده‌اى خیال می کنند زن تا وقتى که بى‌حجاب نباشد، بى‌اخلاق نباشد، نمی تواند در میدان هاى گوناگونِ اجتماعى و سیاسى وارد شود. در همین انقلاب خود ما، در بعضى از نقاط کشور، زنها زودتر از مردها اجتماع راه انداختند، در خیابان ها حرکت راه انداختند و مقابله کردند؛ که ما اطلاع قطعى داریم. در دوران انقلاب همین جور، در مبارزات گوناگون بعد از پیروزى انقلاب همین جور، در جنگ تحمیلى همین جور.

بارها من این را گفته‌ام؛ در زیارت خانواده‌هاى شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را شجاع‌تر و مقاوم‌تر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را می شود با محبت پدر مقایسه کرد؟ روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ کند مثل دسته‌ى گل، بعد راضى بشود که او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد براى اینکه جمهورى اسلامى دشمن‌شاد نشود، بر جنازه‌ى او گریه هم نکند! که بنده مکرر به این خانواده‌هاى شهدا گفتم گریه کنید؛ چرا گریه نمی کنید؟ گریه ایرادى ندارد. گریه نمی کردند، می گفتند می ترسیم جمهورى اسلامى دشمن‌شاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار».(6) زنهاى ما اینهایند؛ امتحان خوبى دادند.

 

* البته انسان در معرض آسیب است؛ مردها در معرض آسیبند، زنها در معرض آسیبند، جوان ها در معرض آسیبند، پیرها در معرض آسیبند؛ عالِم، جاهل، همه در معرض آسیبند؛ «و المخلصون فى خطر عظیم». کو حالا مخلص؟ همه‌ى ما زیر این استاندارد قرار داریم. اگر به حد استاندارد هم برسیم، مخلص هم بشویم، تازه «فى خطر عظیم»! خب، باید مراقب باشیم. دشمنان دنیاى ما، دشمنان آخرت ما، دشمنان عزت ما، دشمنان نظام جمهورى اسلامى، از نقاط ضعف ما استفاده می کنند؛ از حس شهوت ما، از حس غضب ما، از قدرت‌طلبى ما، از علاقه‌ى ما به جلوه‌فروشى و خودنمائى؛ باید مراقب باشیم. بانوان عزیز هم باید مراقب باشند، دخترهاى جوان هم باید مراقب باشند.

 

* این زندگى می گذرد؛ لذات و سختى‌هایش همه به طرفةالعینى می گذرد. شما در دوره‌ى جوانى، این حرف را درست نمی فهمید. انسان در دوران جوانى خیال می کند دنیا ثابت است، ساکن است، همیشه همین جور است؛ به سن ما که رسیدید، یک نگاه می کنید، مى‌بینید دنیا عجب سریع می گذرد؛ چشم به هم می زنید، گذشته. خب، آن طرف: «و انّ الدّار الأخرة لهى الحیوان»؛ زندگى و حیات، آنجاست. «ذلک الّذى یبشّر الله عباده» بشارت هاى الهى آنجاست. هم براى آنجا، هم براى حفظ عزت کشور و پیشرفت کشور، وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندى را خانم ها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائى و جلوه‌فروشى، یک لحظه است و آثار سوء آن براى کشور، براى جامعه، براى اخلاق، حتّى براى سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالى که ملاحظه‌ى عفاف، ملاحظه‌ى حدود شرعى در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختى‌اى داشته باشد، سختىِ کوتاهى است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگارى است. خود خانم ها خیلى باید مراقبت کنند مسئله‌ى حجاب را، مسئله‌ى عفاف را؛ وظیفه‌ى آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست.

حجاب مایه‌ى تشخص و آزادى زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانه‌ى مادی گرایان، مایه‌ى اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجاب هاى خود، با عریان کردن آن چیزى که خداى متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک می کند، خودش را سبک می کند، خودش را کم‌ارزش می کند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذارى زن است، سنگین شدن کفه‌ى آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلى قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئله‌ى حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمت هاى الهى است.